آخرین اخبار
کد مطلب: 79947
عراق شرايط سخت تراز اين را پشت سرگذاشته است/ با رفتن مالکي مشکل بحران تحميلي پايان نمي‌يابد/ طرفداران تجزيه پشيمان مي شوند/ آمريکا و رژيم صهيونيستي به دنبال انتقام
تاریخ انتشار : 1393/01/01
نمایش : 1039

 

به گزارش سلام لردگان، «حسن کاظمي قمي» سفير سابق جمهوري اسلامي ايران در عراق در نشستي تخصصي با عنوان «عراق يک‌ماه پس از بحران آفريني تکفيري‌ها و بعثي‌ها» در خبرگزاري فارس به مباحث متعددي از تحولات يک‌ماه اخير عراق از جمله تشريح جزيي تر نقش آمريکا در بازگرداندن اين کشور به شرايط سال 2003م پرداخت.

 

وي در اين نشست نقش آمريکا و باقي مانده‌هاي رژيم بعث را در وقوع بحران امنيتي اخير عراق پر رنگ‌تر از هر جريان و کشور ديگري برشمرد و با نام بردن از ارتجاع عرب از مجموعه اينها به عنوان اضلاع سه گانه تلاش براي انتقام از شکست هاي اخير آمريکا در منطقه ياد کرد.

نخستين سفير جمهوري اسلامي ايران در عراق جديد در ادامه اين نشست به نقش جمهوري اسلامي ايران در کمک به ثبات و امنيت عراق اشاره کرد و از جمهوري اسلامي ايران خواست در صورت درخواست کمک از سوي عراق سخاوتمندانه به اين درخواست پاسخ دهد چون امنيت عراق به معناي امنيت ايران و کل منطقه است.

وي همچنين در اين نشست به راهکارهاي خروج از بحران اين روزهاي عراق نيز پرداخت و گفت که معتقد است عراق در حال حاضر در بن بست سياسي قرار ندارد. او  همچنين اعلام کرد که  هر طيفي در داخل عراق اگر با طرح خارجي تجزيه اين کشور همراه شود ضرر خواهد ديد. از ديد حسن کاظمي قمي هرگونه تغييري در عراق بايد از طريق قواعد و قوانين دمکراتيک صورت بگيرد نه اينکه هجمه هاي خارجي براي ايجاد تغييرات در درون عراق ايجاد شود. اين کارشناس مسائل عراق همچنين تصريح کرد که اگرچه برخي جريان ها عدم کانديداتوري آقاي مالکي را راه حل فروکش کردن بحران امنيتي عراق برمي شمرند ليکن حتي اگر مالکي هم بپذيرد که خود را کانديد نکند بازهم اين بحران خارجي پايان نخواهد پذيرفت.

 

علاوه بر اين حسن کاظمي قمي در نشست يک ساعت و نيم خود با خبرنگاران اداره کل بين الملل و سياست خارجي فارس در خصوص محورهاي زير نيز به بحث و تبادل نظر پرداخت:

 

* حمله تکفيري‌ها در آستانه تشکيل دولت و پارلمان / تصرف بغداد هدف اوليه داعش

* دولت عراق به عنوان يک واحد سياسي  در منطقه نيازمند دولت مقتدر است

* چهار هدف آمريکا پس از اشغال عراق

* از منظر آمريکا تحولات عراق انتقام شکست هاي واشنگتن در منطقه است

* هدف بعدي داعش/ ناامني دوباره در سوريه

* دو پديده  در برابر شکل‌گيري دولت جديد  در عراق

* آيا در عراق با بن‌بست سياسي مواجهيم؟

* هر گونه تغييري بايد براساس قانون و قاعده باشد

* عراق شرايط سخت تر از اين را هم پشت سر گذاشته است

* ايران سخاوتمندانه به ايجاد امنيت براي ملت عراق کمک کند

* موضوع کرکوک با منافع ملي عراق گره خورده است

* هر درخواستي در داخل بايد از مجراي قانون باشد

* ايران در شان خود نمي بيند از طيف خاصي حمايت کند

* امروز حضور امريکا اشغالگري نيست بلکه حمايت از تروريزم است

* هر جرياني در عراق طرفدار تجزيه باشد ضرر خواهد ديد

* اشتباه استراتژيک آمريکا در عراق

* با رفتن مالکي مشکل بحران تحميلي پايان نمي يابد

* خبرگزاري فارس به موقع عمل مي کند

مخاطبان گرامي مي توانند براي اطلاع از جزئيات گفت وگوي مشروح فارس با اولين سفير جمهوري اسلامي ايران در عراق پس از سرنگوني رژيم بعث متن زير را مطالعه فرمايند:

 

 

نکته مهم؛ حمله تکفيري‌ها در آستانه تشکيل پارلمان و دولت جديد بود/ تصرف بغداد هدف اوليه داعش

عراق در آستانه تشکيل پارلمان و دولت جديد بود که حمله تکفيري‌هاي داعش از مسير شمال غرب و استان‌هاي نينوا و صلاح‌الدين و دياله آغاز شد، البته جهت اصلي داعش، به سمت بغداد طراحي شده بود که اين شهر را تصرف کنند و طبيعتاً مفهوم تصرف پايتخت با هدف سرنگوني دولت همراه است. اما طبيعي بود که داعش بايد مي‌آمد و  رينگ امنيتي عراق را ناامن مي‌کرد و فضا را براي دور بعدي آماده مي‌کرد.

بررسي حمله تکفيري‌ها به عراق، ‌از لحاظ زماني حائز اهميت است. در عراق يک انتخابات پرشور و با مشارکت بالاي مردم انجام شد که آن هم با نداي مرجعيت بود و ديديم که مرجعيت خيلي پيشگام جلو آمد و از مردم خواست تا  در اين انتخابات مشارکت جدي داشته باشند و اصلح را انتخاب کنند. اين امر نشان مي‌داد که اين بار بايد هويت يک پارلمان و دولت برخلاف گذشته با يک قدرت بيشتري و اقتدار بيشتري دنبال مي شد و اين برمي گردد به وجود شخصيت ها و عناصري که اين توانايي‌ها را براي اداره کشور داشته باشند. رايزني‌هاي سياسي توسط ليست برنده و يا ليست بزرگ آغاز شده بود شما اگر نگاه کنيد مي بينيد که بخشي از فراکسيون‌ها و تشکل‌هاي سياسي در بين اهل سنت براي همراهي با دولت جديد انجام گرفت و اين گروهها نيز اعلام آمادگي کردند. مثلاً در جبهه اسلامي متحدون آمد و بيانيه رسمي داد، بخشي از جامعه کردها و بيت شيعي هم همين‌طور حمايت‌هاي لازم را انجام دادند. اين به اين معناست که روند سياسي در عراق داشت مسير طبيعي خود را مي پيمود و اگر حادثه حمله داعش اتفاق نيفتاده بود عراق الان شاهد تشکيل پارلمان و دولت جديد بود.

 دو تفاوت دولت جديد با دولتهاي قبلي

يک نکته در اين دوره در خصوص تشکيل دولت قابل توجه است  که متفاوت از دولت‌هاي قبل است.

در دوره هاي قبلي تقريباً اجماع بر اين بود که علاوه بر ائتلاف انتخاباتي، دولت توافقي شکل بگيرد. دوره اول و دوم و حتي در دوره دولت موقت و انتقالي هم همين‌طور بود و برحسب طايفه‌اي که عراق دارد و مشرب هاي سياسي که داشت تجربه دمکراسي در عراق هم جوان بود و براي اينکه همگان  مشارکت کنند و مخالفت ها هم کم شود مبنا را بر توافق گذاشتند. به همين خاطر هم قبل از اينکه پارلمان تشکيل بشود مشخص کرده بودند که رئيس‌جمهور، نخست‌وزير و يا رئيس پارلمان چه کسي باشد، و هر حزب يا فراکسيوني مي توانستند چندتا از پست هاي حساس يا وزارتخانه را داشته باشند. اين امر در چهارچوب نتايج انتخابات و توافقي بود. قانون اساسي عراق هم به اين نکته اشاره دارد که فراکسيون بزرگ بايد دولت تشکيل دهد و در داخل عراق چون طيف‌هاي مختلفي بود مي‌شود به نوعي گفت در عراق چند صدايي است. فضاي دموکراتيک عراق از سال 2003 شروع شد و اين امر بديهي است که منافع طيف‌هاي مختلف و هسته هاي اجتماعي متفاوت باشد.

اين که مانورهايي که امروز کردها انجام مي‌دهند  که يک بخشش در چارچوب قانون اساسي است و يک بخش ان هم در تفسير قانون اساسي  اختلاف نظر وجود دارد يا هر عامل ديگر  به خاطر نگراني است که به گذشته بر نگردند و به طور کلي آن طيف از جريانات عراق که در رژيم گذشته دچار خسارت شده اند نگرانند. و لذا طبيعي است که رقابت هاي سنگيني را داشته باشند.

در اين دوره برخلاف دوره گذشته اين نگاه به وجود آمد که دولت جديد برمبناي توافقي نباشد بلکه در چهارچوب يک اکثريت سياسي شکل گيرد يعني ليستي که بيشترين آراء را آورده دولت را تشکيل دهد. طبيعتا مفهومش اين نيست که از ديگران استفاده نکند. اما الزامي هم نيست که حتما با همه طيف‌ها و فراکسيون‌ها بنشيند و توافق کند . اين يک تفاوت است در شکل دهي دولت جديد در اين نگاه جديد و مسئله دوم اينکه وقتي از فراکسيون‌هاي ديگر دارد دعوت مي کند براي مشارکت در دولت جديد در واقع از افراد دعوت مي کند  نه اينکه از حزب مي خواهد که نماينده يا کانديد خود را براي وزارتخانه يا پست معرفي کند. اين تفاوت يک تفاوت جدي است.

در 2 دوره گذشته دولت توافقي داراي محسناتي بود .يکي از محسنات  اين بود که آنهايي که منتقد بودند يا معارض بودند يا همراهي کامل را نداشتند به دنبال سهم خواهي بودند و اشکالش اين بود که  در مواقع  حساس  اگر مواضع سياسي آنها متفاوت بود با رئيس دولت آنجا ديگر شاهد همسويي نبوديم و بعد تهديد به استعفاء و يا خارج شدن از دولت مي کردند و به دنبال آبستراکسيون  بودند که اين اشکال بود.

 دولت عراق به عنوان يک واحد سياسي  در منطقه نيازمند دولت مقتدر است

فضاي امنيتي عراق هنوز ثبات ندارد و از نظر امنيتي هنوز ژله‌اي است  و ثبات لازم را ندارد . دولت عراق بعد از 4 دهه که دو جنگ بر او تحميل شده و ساختار اقتصاديش نابود شده  و مي‌خواهد سازندگي را شروع کند و روابطش را با کشورهاي همجوار تنظيم کند و به عنوان يک واحد سياسي به جامعه جهاني ورود پيدا کند بايد دولتي داراي اقتدار داشته باشد. يک دولت عراقي به عنوان يک واحد سياسي به يک دولت مقتدر نياز دارد. 

حقيقتا انتخابات اخير پارلمان و کساني که برنده سهميه انتخابات شدند اين نويد را مي‌دهد که پارلمان جديد از يک قدرت اقتدار بيشتري برخوردار باشد و ورود شخصيت‌هاي ملي و انقلابي و دانشمند و متخصص در اين دوره از انتخابات به مجلس مي تواند پارلمان را برخوردار از ويژگي اقتدار نمايد . اين ويژگي ها  در مقايسه با دو دوره گذشته وجود داشت ، موضوعي بود که مرجعيت به عنوان انتخاب اصلح بر روي آن تاکيد داشت و مردم هم براساس آن انتخاب کردند.

براين اساس رايزني هاي سياسي شروع شده بود و دولت در آستانه شکل دهي بود که حرکت داعش به يکباره شروع شد. خب روزي هم که حرکت داعش شروع شد هم فقط با هدف سرنگوني دولت جديد نبود. شما از نوع عملکرد داعش (البته وقتي مي گوئيم داعش  يعني فلش اين تهاجم داعش است و الا مجموعه از گروه‌ها از جمله نقشبنديه که تحت حمايت کامل بعثي ها هستند مد نظر است. اگر کمي به عقب بازگرديم طي سالهاي پس از اشغال عراق و سرنگوني رژيم بعث بسياري از اين گروه‌ها توسط بعثي ها شکل گرفتند. در اين بحران امروز عراق هم  چه در ايجاد ساختار و چه در هدايت صحنه گردان اصلي داعش بعثي ها هستند.) پس يکي از اهداف داعش اين بود که دولت شکل نگيرد.

اين دوره هم در حقيقت دوره اي است که اگر دولت شکل بگيرد و بتواند طي اين چهارسال آينده ماموريتش را خوب انجام دهد در حقيقت نظام سياسي جديد عراق تثبيت مي شود. بنابراين کارنامه دولت فقط در حيطه عملکرد دولت ارزيابي نمي شود بلکه تثبيت نظام  سياسي عراق در چارچوب اين انتخابات است. خب خود اين موضوع باعث نگراني آن دسته از کشورهايي مي شد که ساختار دمکراسي نداشتند بنابراين آنها نيز در حمايت از داعش دخالت دارند. پس يکي از اهداف داعش اين بود .

اهداف  بحران آفريني داعش 

ببينيد وقتي که داعش حمله مي کند به سامراء و  تهديد مي کند که اماکن مقدس شيعه را مورد حمله قرار مي دهد نشان مي دهد که آنها به دنبال فتنه طايفه‌اي هستند.  هدف ديگري که دنبال مي‌شد و شما در بازي آمريکايي ها مي بينيد اين بود که نشان دهند موج ناامني در عراق و اينکه توان کنترل آن وجود ندارد به دليل فقدان حضور نيروهاي آمريکايي است. اينکه بلافاصله اعلام مي کند که ناوگان ما دارد وارد مي شود .

پيامد اين تهاجم نظامي آنچه که بعد از حمله اتفاق افتاد و علاوه بر آنچه که گفتم چند مولفه ديگر هم اضافه شد. بعد از اين تهاجم مسئله تجزيه عراق مطرح شد. تجزيه عراق را اسرائيل حمايت علني کرد موضوع استقلال کردستان و رفراندم براي کرکوک به کردستان مطرح شد. يا فشار امريکا به دولت فعلي براي اينکه اين دولت در چارچوب وحدت ملي بايد شکل بگيرد و سهم سني ها بايد  نزديک شيعي ها باشد. اين موضوعي بود که قبل از تهاجم آمريکايي ها هرگز نمي گفتند اما بعد از تهاجم بلافاصله اعلام کردند. يا مواضع مشابهي که برخي کشورهاي منطقه مثل ترکيه اتخاذ کردند. يعني بعد از اينکه اين تهاجم صورت گرفته و عده اي آمده اند برخي مناطق را اشغال کرده اند و حتي بنا داشتند به سمت بغداد هم حرکت کنند. خود اين مواضع نشان مي دهد که نوع اين عمليات و تهاجم هدف گذاريش مربوط به

يک جريان تروريزم نيست . اين را بايد به صراحت گفت اين جرياني که در داخل جنايت مي کنند و مورد حمايت بعثي ها هستند مثل داعش يا جنبش مجاهدين و يا نقشبنديه حقيقتا اينها نماينده اهل سنت نيستند. اينها ممکن است از درون جامعه اهل سنت يار گيري کنند اما نبايد گفت که آنها نماينده همه جامعه اهل سنت هستند. حتي در اين حوادث شاهد اين هستيم که تعداد افراد زيادي از اهل سنت در مناطق درگيري کشته شدند، يعني هر کسي که در برابر اين جريان باشد مورد حمله قرار مي‌گيرد، يا هر کسي که در کنار دولت عراق باشد مورد تهاجم اين جريان است. اين هدف گذاري ها نشان مي دهد که اين بيش از خواسته يک جريان تروريستي است.

 نقش جدي مثلث  آمريکا ، بعث  و  ارتجاع عرب در شکل‌دهي تروريسم 

 در داخل عراق بلاشک بعثي‌ها حاميان اصلي هستند و بنيان گذاري اين جريان خود بعثي ها هستند. اگر بخواهيم کمي به عقب برگرديم اوج خطر تروريزم با آغاز اشغال (افغانستان، عراق) شروع شد. از افغانستان شروع شد . در افغانستان تروريزم محلي بود در عراق اما جهاني تر مي شود.

دو مؤلفه در گسترش  و ترويج تروريزم مقصر است يکي اشغالگر (آمريکا) است و ديگري جريان حزب بعث.

نقشبندي‌ها از  جريانات معارض به حساب مي آيند و الان در کنار بعثي‌ها هستند . مثلا خود عزت ابراهيم الدوري علاوه براينکه بعثي است در نقشبنديه هم حضور دارد. باز اگر يک کم عقب‌تر برويم در دوران صدام  يک موجي را دولت شروع کرد تحت عنوان «حمله الايمانيه» در داخل شيعه نوعي حرکتي ايجاد کردند که بگويند اينها صوفي‌گري و عزلت نشيني  است. در طيف اهل سنت رژيم صدام (نه جامعه اهل سنت)به دنبال تعيين ساختارهايي بود که «وهابي» يکي از محصولات آن شد. پس بعثي‌ها در شکل‌دهي گروه‌هاي تروريست مسئول هستند. بعد از سال 2003  آمدند و اولين جرياني را که شکل دادند جيش الاسلام بود که کنسول جمهوري اسلامي ايران را هم اين گروه ربايش کرد. گروههاي نظير جنبش جهاد و توحيد،  القاعده بين‌النهرين ، دولت اسلامي عراق،‌ و بعد دولت اسلامي عراق و شام و سپس خلافت اسلامي را  شکل دادند. پس نقش بعثي ها در شکل دهي تروريسم بسيار مهم است.

خود امريکايي‌ها هم در اين قضيه مقصرند.  آمريکايي ها در چه زمينه اي مسئول هستند؟ در  شکل‌دهي فرق الموت يا همان جوخه هاي مرگ مسئولند. اساسا واشنگتن سفيري از امريکاي لاتين براي اين کار آورد. («جان نگرو پونته» که در کشورهاي امريکا لاتين سفير امريکا بود که به عراق فرستاده شد و پس از آن مسئول سازمان‌هاي اطلاعاتي شد.)

رژيم اشغالگر قدس نيز در اين موضوع دخيل بوده است.  اين رژيم در ترور دانشمندان عراقي مسئول است. در سال‌هاي بحران عراق، چندين تيم هاي عمليات‌ي گذاشته شدند که اين دانشمندان را بردند زندان و سپس آمريکايي ها و انگليسي ها با هامرهاي نظامي خود آمدند  و زندان را خراب کردند و با خودشان بردند.

يا در بوجود آوردن شوراهاي صحوه همين آمريکايي ها بودند که اين کار را کردند. يا اينکه نيروهاي مردمي وارد ارتش نشوند آمريکايي ها نگذاشتند. اينکه ارتش حرفه اي و ملي شکل نگيرد و ارتباط دفاعي و بنيه دفاعي شکل نگيرد مقصر آمريکايي ها بودند. آمريکايي ها برخلاف توافق نامه امنيتي بغداد - واشنگتن هنوز تجهيزات نظامي در اختيار عراق قرار نداده است.اينکه امروز که گفته مي‌شود ارتش عراق فاقد توان و قدرت ملي است و ارتش ايدئولوژيک نيست اين امر محصول کار آمريکا است.

 

آيا ايجاد زيرساخت هاي امنيتي از وظايف اشغالگر  بود؟

همانطور که مي‌دانيم آمريکا بدون مجوز سازمان ملل به عراق حمله کرد . بعد از اين که عراق اشغال شد  و وقتي مخالفت ها عليه اين کشور زياد شد و  وقتي ديد هزينه‌هاي سياسي و امنيتي اش به شدت در حال افزايش است، آمد فشار اورد و شوراي امنيت مجبور شد قطعنامه 1483 صادر کند. آمريکا در عراق چند تا هدف را داشت دنبال مي کرد. يکي اين بود که نظام سياسي و ساختار دولت کاملا آمريکايي باشد با کاور انتخابات. البته آمريکا انتخابات عراق را براي سال 2008 مي خواست نه اينکه از همان اول دنبال انتخابات در عراق باشد. يکي از مخالفت هايي که مرجعيت عراق شروع کرد و به دنبال آن گروههاي عراقي  هم مخالفت کردند اين بود که انتخابات هرچه زودتر برگزار شود و دولت شکل بگير که جمهوري اسلامي ايران نيز در همين خط بود و حمايت مي کرد.

 

 چهار هدف آمريکا پس از اشغال عراق

آمريکا تلاش مي‌کرد که دولت امريکايي در عراق شکل دهد، اين تجربه را در افغانستان ديديم . کساني وارد حکومت شوند که فاقد پشتيباني‌هاي مردمي اند . تجربه افغانستان نشان مي‌دهد آمريکا وقتي خواست طالبان را بزند از همه مجاهدين ريش سفيد افغاني به عنوان «قهرمانان ملي» استفاده کرد، اينها کساني بودند که در برابر ارتش سرخ شوروي هم مجاهدت کرده بودند و ريش سفيد کرده بودند در اين راه . اما زماني که دولت شکل يافت همين افراد از ديد آمريکا شدند «جنگ سالار». يعني امريکا نمي‌تواند با اين طيف کار کند.

به نظر من در عراق  آمريکا با شخصيت هايي مثل طالباني هم نمي‌خواست کار کند. چون اينها مردمي انقلابي و مبارز بودند؛ يعني به راحتي نمي‌شود آنها را تحت فشار قرار داد و  در واقع  آمريکايي ها دنبال شخصيت‌هايي بودند که پايگاه مردمي نداشته باشند. اين چنين آدمهايي که تکنوکرات به آنها مي گفتند وقتي مي آمدند داخل قدرت راحت مي توانستند آمريکايي ها آنها را تحت فشار قرار دهند. لذا يکي از اهداف آمريکا در عراق پس از اشغال بود يعني ساختار و نظام سياسي اين کشور را آمريکايي کند.

دوم اينکه که ساختار دفاعي عراق را کاملاً امريکايي کند. حتي پس از اشغال شما موتورهاي هواپيماي ميگ رو در بازارهاي عراق مي ديديد. يعني آمريکايي تلاش مي کردند پادگانهاي عراق را از تجهيزات روسي خالي کنند که وقتي اين ارتش جديد مي خواست شکل بگيرد آمريکايي ها بتوانند در سازماندهي ارتش و چه در آموزش و چه تجهيزات ارتش عراق و چه در پليس و مخابراتش دخالت کنند و ان را آمريکايي نمايند.

هدف ديگرش اين بود که حضور نظامي خودش را دائمي کند . يعني عراق به عنوان گام اول خاورميانه جديدي را ترسيم کرده بود که اين سه اتفاق بايد در اين عراق جديد مي افتاد.

هدف ديگر آمريکا هم اين بود که تعامل ايران و عراق در چهارچوب ظرفيت‌ها شکل نگيرد . پس يک امر طبيعي است که با اين هدف گذاري‌ها آمريکا اجازه ندهد عراق ارتش قوي و دولت قوي داشته باشد. چون اگر دولت قوي شکل بگيرد ديگر نيازي به حضور  نظامي آمريکا نيست.

به همين خاطر، در کشورهايي که امريکا و متحدانش اشغال مي‌کنند امنيت و ناامني بايد به گونه اي باشد که آمريکا بتواند در ان کشور مديريت کند. اين براي آنها مهم است نه اينکه اينجا امنيت هست يا نيست . مردم در معرض خطر هستند يا نيستند. چيزي که در عراق و افغانستان ديديم، پس امريکايي‌ها اجازه ندادند ارتش ملي و قوي در عراق شکل گيرد . اينکه در شکل گيري يک ارتش ملي و قوي خود عراقي ها هم قصور کردند يک واقعيت است.

 آمريکا مسبب دور شدنش از عراق

در نتيجه امريکا در تمام اهداف شکست خورد و  از اين رو  اين کشور  رضايتمند روندي که در عراق منتهي به ايجاد يک دولت قوي بشود، نبود و نيست. در حقيقت هرچه عراقي ها به جلو رفتند در واقع از آمريکا دور شدند. دور شدن عراق از آمريکا مسببش خود آمريکايي ها هستند. يعني در بين مردم تنفر و در بين رهبران سياسي بي‌اعتمادي ايجاد کرد. اين بي اعتمادي هم طنز گونه است. بعضي از رهبران سياسي تصورشان اين بود که امريکا قدرت بلامنازع است و هر کار بخواهد انجام مي‌دهد و اينگونه نبود و بخش زيادي از رهبران سياسي عراق به امريکا بي‌اعتماد شدند چرا که امريکا به تعهداتش عمل نکرد و تنفر عمومي هم به اين خاطر بود که امريکا بدون توجه به هنجارهاي فرهنگي و اجتماعي هژموني خود را تحميل کرد بدون اينکه به بافت فرهنگي عراق توجهي داشته باشد. در نتيجه اينکه امريکا از روند عراق خشنود نبود  جدي است. رژيم اشغالگر قدس هم همين را مي‌خواست . الان موضع‌گيري نخست‌وزير رژيم صهيونيستي را درباره تجزيه عراق مي‌بينيم  در اين راستا است. اينکه اين نسخه را  فقط براي عراق پيچيده اند درست نيست بلکه براي کل کشورهاي پيراموني فلسطين و کل کشورهاي اسلامي  اين نسخه را در نظر دارند.

 

ارتجاع عرب هم نسبت به تحولات عراق از سال 2003 تاکنون نگران است . ببينيد الان برخي شبهه مي‌کنند که موج تروريستي که آمده است، مثلا فلان کشور موضع گيري کرده به تندي عليه اين موج. يا فرض کنيد که فلان کشور گروه داعش را در ليست گروه‌هاي تروريستي قرار داده است. ببينيد ما تجربه اي که  از آمريکا داريم اين است که اين کشور نام يک گروهي را به دليل ماهيت کريهي که دارد و اصلا نمي شود از او دفاع کرد را در ليست تروريستي قرار مي دهد که آمريکا  ولي در خفا(پنهاني) از آنها حمايت مي‌کند. مثلاً در سوريه از جبهه النصره، داعش که جنايت‌هايي را دست زده حمايت کرد و برخي کشورها منطقه و همچنين آمريکا هم به صورت علني  حمايت سياسي  و مالي کردند و با باز کردن مسير مرزها از تروريست‌ها حمايت کردند. در واقع بين آنچه که گفته مي‌شود و آنچه که عمل مي‌شود دو تا است.

کشورهايي که در منطقه براي سازماندهي آنها نقش داشتند که طي آن همين جريان سلفيت شکل گرفت محصول آن‌ها همين گروه‌هاي تروريستي است که آمده است . اگرچه ارزيابي ما اين است  که ماهيتي که اين گروه‌ها دارند به گونه‌اي است که روزي عليه حاميان شان وارد عمل خواهند شد و با منافع‌شان تقابل و زاويه پيدا مي‌کنند اين يک امري روشن است. مثل رژيم هاي دست نشانده اي که همه ديدند روزي با حاميان شان زاويه پيدا کردند و تقابل منافع بين شان صورت گرفت.. اينکه اينهايي که اين جنايات را در عراق و سوريه مرتکب مي شوند به گونه اي است که  ضربه خود را  به حاميانشان خواهند زد و اتفاق خواهد افتاد.

در نتيجه اين مثلثي که گفتنم در حمايت از اين جريان آمدند و وارد عمل شدند. و در داخل نيز بعثي ها ،‌نقشبنديها و داعشي ها بودند که عليه دولت حمله کردند. اينجا سکوت جامعه جهاني نيز نشان مي دهد که حرکت تروريست‌ها يک حرکت داخلي نبوده است.

 

از منظر آمريکا تحولات عراق انتقام شکست هاي واشنگتن در منطقه است

پس با توجه به اين واقعيتي که در عراق شاهد هستيم نشان مي‌دهد که اين يک «جنگ نيابتي» است و صرفا يک حرکت تروريستي عليه ملت و دولت عراق نيست. به اعتقاد من از منظر آمريکا اين تحولات جديد انتقامي است که از شکست هايي در منطقه خورد.در قضيه سوريه اين اتفاق افتاد و پس از 3 سال انتخابات شد. انتخابات در سوريه به اعتقاد من يک رفراندوم بود. وقتي که آقاي بشار اسد 83 درصد رأي مي‌آورد و وقتي که از اين 83 درصد مي بينيم که  60 درصد آرا متعلق به اهل سنت است که به حساب وي ريخته اند اين موضوع مهمي است و پيام خاص خود را دارد.

 

ممکن است اين موج به سوريه بازگردد

از سوي ديگر موضع‌گيري‌هاي اخير آمريکا هم نشان مي دهد (ديدارهايي که با گروههاي معارض سوري داشت) که اين احتمال  قابل پيش بيني است که يک فلش به سمت سوريه  کشيده بشود  باز در چارچوب ايجاد ناامني در منطقه  طبيعي است از سوريه به عراق و سپس از عراق به سوريه و بعد از آن به ديگر کشورهاي منطقه اين ناامني کشيده شود. اين سناريوي جديدي است که آمريکايي ها دنبال مي کنند. ببينيد در داخل سوريه داعش نقش اول را داشت ديگران هم کنارش بودند. ديداري که وزير خارجه آمريکا در سعودي داشت با رهبران معارض سوري  و گفت که ما از اين گروهها حمايت مي کنيم با توجه به اينکه الان منطقه دست اين گروهها است و از انجا که سوريه هم در آستانه تشکيل دولت جديد است اين احتمال وجود دارد که در سوريه هم شاهد چنين تحولاتي باشيم.  به هرحال شکستي که آمريکا در عراق خورد براش گران تمام شد. بيش از 160 هزار نيروي نظامي و بيش از 5هزار مستشار سياسي آمريکايي در عراق بودند. نتيجه چه شد. الان شما از هر عراقي بپرسي نمي گويد که آمريکا براي مردم عراق آمد با رژيم بعث جنگيد مي گويند براي منافع خودش آمده بود.

 

هدف بعدي داعش/ ناامني دوباره در سوريه

به نظر من اينها در عراق به دنبال تشديد فضاي درگيري و ناامني هستند اما در کنارش سوريه را هم بتوانند ناآرام کنند اين احتمال وجود دارد. اگر اينها در عراق موفق بشوند مي توانند ژئوپلتيک منطقه را تغيير دهند. و تاثيرش بر محيط امنيتي منطقه از جمله جمهوري اسلامي ايران وجود دارد.  بنابراين مهم و بسيار سرنوشت ساز است. در خصوص سعودي عرض کردم ماهيتي که اينها دارند مثل رژيم صدام است. در اوج جنگ تحميلي وقتي اين کشورها به صدام کمک مي کردند حضرت امام (ره) فرمودند که اگر جنگ تمام شود صدام سراغ شما هم خواهد آمد  اين اتفاق افتاد. الان هم گروههاي مثل داعش همين ويژگي را دارند.

 

دو پديده  در برابر شکل‌گيري دولت جديد  در عراق

در فضاي سياسي عراق در حال حاضر در برابر شکل‌گيري پارلمان دولت جديد دو پديده وجود دارد:‌ يک پديده چانه زني ها سياسي و يا رقابت‌هاي سياسي است که در آستانه تشکيل هر دولتي بين فراکسيونها و رقباي سياسي مطرح بوده است. اينکه الان برخي گروههاي سياسي زمزمه مي کنند که برفرض آقاي مالکي براي دور سوم نباشد . اين در حالي است که همه اتفاق نظر دارند که ليست برنده بايد نخست وزير را معرفي کند. در دوره هاي قبل هم اين بحث بود.

پديده دوم و يا چالش دوم ورود اين هجمه نظامي و تاثيرات سياسي آن است. و دقيقا بعد از اين هجمه نظامي است که آمريکايي آمدند و با جديت گفتند که بايد دولت وحدت ملي شکل بگير بايد سهم سني ها و کردها رعايت شود. اين فضا بعد از عمليات نظامي صورت گرفته است. الان در عراق چانه‌زني‌هاي سياسي در حال انجام است.

آيا در عراق با بن‌بست سياسي مواجهيم؟

پرسشي که مطرح است الان اين است که آيا در عراق ما با بن‌بست سياسي مواجهيم ؟ به نظر من نمي‌توان گفت بن‌بست سياسي در عراق وجود ندارد . طبيعت عراق اين است به دليل چندصدايي و هسته‌هاي مختلف اجتماعي که وجود دارد و نزاع‌هاي متفاوت وجود دارد، البته تحرکات خارجي هم سعي مي‌کند اثر بگذارد. ما تجربه‌اي که در عراق داريم اين است که اگر چه رقابت‌ها سنگين است و هر کس به دنبال امتياز گيري بيشتر و  سهم‌خواهي بيشتر است، اما توافق مي‌کنند و ما اين را به تجربه ديديم. در نتيجه به دنبال اينکه براي تشکيل دولت يک مقدار زمان صرف شود، امر طبيعي است . در زماني که اين پديده بحراني وجود نداشت تشکيل دولت 9 ماه طول کشيد، در نتيجه عراق وارد بن‌بست سياسي نشد. بلکه در ابتداي مسير تشکيل دولت است.

نکته قابل توجه اين است که تقريباً عمده رقباي سياسي در پرونده امنيتي و همکاري با دولت در حل مشکل امنيت و مبارزه با تروريسم متفق هستند. نکته قابل توجهي است. يعني بعد از فتوايي که مرجعيت داد جريانات سياسي شروع کردند به ساماندهي نيروها و اينها را پيوند دادند به پليس و ارتش عراق. پليس و ارتش در عراق بخشي از مردمي بودند که طي سالهاي اخير از اين خاک خود دفاع کرده بودند و در برقراري امنيت کشور تلاش کردند . بخشي از همين ارتش هم از دوره مبارزه با صدام حضور داشتند. و امروز در اين فراخوان مجددا دارند ساماندهي مي شوند به علاوه بسيجي که تا حالا دو ميليون جمع شدند. اينها را عرض کردم تا بگويم که چانه زني ها و رقابت هاي سياسي بين گروهها  وجود دارد در عين حال در پرونده امنيتي هم توافق وجود دارد.

پس  در عراق کنوني بن‌بست سياسي وجود ندارد  اما طبيعي است با توجه به ورود مولفه دوم (هجمه هاي نظامي) کمي  شرايط را براي تشکيل دولت متفاوت کرده و دليلش هم اين است که  دولت درگير برقراري امنيت است. بعد از فتواي مرجعيت خيلي ها تلاش کردند اين را در سطح فضاي عمومي و جهان اسلام و منطقه و حتي بين‌المللي اينگونه جا بيندازند که اين يک فتوايي به نفع طايفه شيعه است تا جنگ طايفه‌اي راه بيندازند و شيعه و سني با هم مقابله کنند. 

به اعتقاد بنده در فضاي عراق تنش هاي شيعي و سني وجود ندارد  اين تحريک از بيرون و همچنين از سوي بعثي ها است . اختلافات فرهنگي و اجتماعي بين شيعه و سني در عراق ضعيف است. در بين جريان اهل تسنن خصوصا شيوخ قبايل بسياري از اين فتواي ايت الله العظمي سيستاني استقبال کردند. عشاير بيانيه دادند مواضعي که برخي جريانهاي سني اتخاذ کردند و حرکت داعش را محکوم نمودند. الان تروريست ها در مناطقي حضور دارند که مناطق سني نشين هستند و طبيعي است که اهل سنت مورد تهديد اين گروههاي تروريستي واقع اند. اينکه اينها الان در مناطق سني هستند ايا مفهومش اين است که در اين مناطق پايگاه دارند؟ به نظرم اين معني را نمي دهد بلکه بخاطر اين است که شاکله اصلي بعثي ها طي اين چند دهه در اين منطقه است . ضمن انکه ژئوپلتيک اين منطقه به گونه اي است که در همسايگي اردن، ‌عربستان،‌سوريه و ترکيه قرار دارد. تروريسم حمايت هايش را از خارج از مرزها دريافت مي کند. چون سوريه مرزهايش امن نيست اين حمايت ها از جاهاي ديگر صورت مي گيرد. بنابراين حضور اين گروهها در مناطق سني نشين به معناي حمايت اهل تسنن از اينها نيست بلکه حضور بعثي ها و حمايت هاي خارجي آنها را در عراق نگه داشته است.

هر گونه تغييري بايد براساس قانون و قاعده باشد

 پس ما در شکل‌گيري دولت به بن‌بست نرسيديم. ممکن است که برخي ها خواهان اين باشند که نخست‌وزير فعلي براي دور بعد کانديد نشود و اين مسأله‌اي است که الان مطرح مي‌کنند. در دوره قبل هم اين مسائل مطرح بود. اين واقعيت هست اگر  در عراق قاعده بازي برمبناي دمکراسي است و بايد به اين اعتراف کرد که در عراق بايد اعتراف کرد انتخابات عراق آزاد و سالم بود اينگونه نيست که بگوئيم يک انتخابات صوري بود. براين اساس معتقدم هرگونه تغييري که بخواهد صورت بگيرد بايد در چارچوب قاعده و قانون باشد. نبايد براثر يک هجمه نظامي باشد و بعد خواسته هاي سياسي  آن هم از بيرون صورت گيرد. اين متفاوت از رقابت هاي احزاب است. اين اشتباه نشود  اين رقابت ها بايد سرجاي خود باشد و احزاب بايد حرکت خودشان را داشته باشند. اما اين مولفه جديدي که آمده و خواسته هاي سياسي  را تحميل کرده تن دادن به اين خواسته ها هم  با روح دمکراسي همخواني ندارد  و هم اگر رويه شود براي هيچ کشوري خوشايند نخواهد بود . يعني همان کاري که در سوريه انجام شد  براي تغيير هرنظامي با مداخله گري پيش بيايند. معني ان اين است که مي توان هر نظام سياسي در منطقه را اينگونه ساقط کرد اين اگر رويه شود براي هرکشوري خطرناک است. اين جوري در واقع قانون جنگل حاکم مي شود.

اين فرم جديد به نظرم طراحي هاي جديدي است که آمريکا براي منطقه دارد انجام مي دهد براي سعودي هست  براي عراق است . اين ديگر مرزي ندارد براي هرکشور ديگري وجود دارد. و در اينکه مابايد تفاوت قائل بشويم در بين آنچه که رقيب سياسي در داخل عراق مي گويد و انچه که از طريق يک هجمه خارجي مي خواهند تحميل شود،‌ شکي نيست.

 

عراق شرايط سخت تر از اين را هم پشت سر گذاشته است

پس عراق هنوز تحمل و کشش اين شرايط را دارد نبايد فکر کنيم که همين الان بايد اين دولت شکل بگيرد . اما يک سوال مطرح است و ان اينکه آيا دولت با کمک ملت و حمايت مرجعيت مي تواند بر اين پديده ناامني فائق بيايد؟  به نظرم اين امر شدني است عراق شرايط سخت تري از اين هم داشت ان وقت که تمام بغداد يکپارچه مي لرزيد و در جنگ طايفه اي آمريکا تحريک مي کرد اما ديديد که کنترل شد و مراجع ديني شخصيت هاي سياسي شيعه و سني امدند و  جمهوري اسلامي هم کمک کرد که به فضا سمت جنگ شيعه و سني نرود. اگر بگذارند و ديگران از تروريسم حمايت نکنند عراق مي تواند از اين مرحله بگذرد و براين مشکل فائق بيايد. اما نکته قابل توجه اين است که تروريسم داراي ابعاد بين المللي است فقط در جغرافياي عراق نيست . جامعه جهاني همسايه ها و کشورها در جهت برقراري صلح جهاني بايد به مقابله با تروريسم کمک کنند البته اگر دولت عراق تقاضاي کمک  کرد که اين يک مسئله است.

 

ايران سخاوتمندانه به ايجاد امنيت براي ملت عراق کمک کند

اما در خصوص جمهوري اسلامي ايران هم به اعتقاد من همکاري با يک دولت مشروع  آن هم در بخش کمک در برقراري امنيت براي مردم عراق ضروري است. چرا که تاخير امنيت عراق تاثيرش بر کل امنيت منطقه خواهد بود سلبي يا ايجابي فرقي نمي کند. اگر در اين زمينه درخواستي ارز ايران صورت بگيرد ايران نبايد ترديدي در ان بکند. من در مقام يک دولتمرد  صحبت نمي کنم به عنوان يک کارشناس عرض مي کنم. براي اينکه محيط امنيتي عراق و ايران تحت تاثير اين حرکتي است که شروع شده توسط آن مثلثي (آمريکا ،‌ بعث و ارتجاع عرب) که عرض کردم. بنابراين اگر چنين درخواستي از ايران بشود به نظر من ايران بايد سخاوتمندانه به آن پاسخ دهد. البته جامعه جهاني هم در اين خصوص مسئول و بايد همراهي کند. و آن کشورهايي که به تروريسم کمک مي کنند من پيش بيني آم اين است که بعدا دچار آن خواهند شد.

 

موضوع کرکوک با منافع ملي عراق گره خورده است

ببينيد تحولات عراق خيلي سيال است . انهايي که الان مخالف آقاي مالکي هستند همان هايي هستند که در روي کار آوردن آقاي مالکي  مسئول بودند. همان هايي هستند که در اينکه آقاي دکتر جعفري نخست وزير دائمي نشود آن هم پس از اينکه در انتخابات راي آورد، مسئول هستند. همه جريانات هم نسبت به يکديگر حرف دارند. و اين هم يک امر طبيعي است. مثلا گفته مي شود که چالش بين کرد و بغداد . بغداد که مي گويند منظور نخست وزير است. چقدر اين واقعا چالش بين کرد و بغداد است. به نظر من وقتي نگاه مي کنيد به همه اينجوري مي گويند. من مثال مي زنم. موضوعي مثل کرکوک . اين موضوعي است که با منافع ملي عراق گره خورده است. يعني از عرب سني و عرب شيعه  گرفته تا مرجعيت نسبت به کرکوک موضع دارند. اين معنايش ان است که هرکسي که نخست وزير شود همين مشکل را خواهد داشت. بنابراين نبايد اين موضوع را به حساب اختلاف با نخست وزير در بغداد گذاشت. بايد بين آن تفکيک قائل شد. طبيعتا در آستانه شکل گيري دولت  همه سعي مي کنند که از  اين اهرم‌هاي فشار سياسي براي تغيير قدرت استفاده کنند که البته امر واقع و پذيرفته است. در دور دوم نخست وزيري آقاي مالکي بازهم اين بحث ها بود اما به يک توافق رسيدند و به يک جمع بندي رسيدند.

هر درخواستي در داخل بايد از مجراي قانون باشد

من عرضم اين است که بايد بر اساس همان قاعده و قانون و دمکراسي جلو رفت.  ضمن آنکه شرايط کشور را هم بايد ديد. از يک طرف دولت قانون 95 کرسي دارد و داشت با گروه‌هاي ديگر همسو مي‌شد که داعش آمد. و اين طبيعي است که گروه‌هاي سياسي در خيلي جاها با هم يک نظر نيستند و  در موضوعات با هم اختلاف دارند و اين طبيعي است.باور من اين است که اگر داعش نيامده بود دولت جديد در آستانه شکل‌گيري بود و داشت اين اتفاق مي افتاد . به هر صورت عراقي ها در نهايت اين کار را خواهند کرد و در واقع  به اين  بلوغ سياسي رسيده‌اند که منافع حزبي و طيفي در گروه منافع ملي است اين يک واقعيت و امر مسلمي است که منافع هر طيفي در گرو تماميت ارضي و وحدت ملي خواهد بود.

هر جرياني در عراق طرفدار تجزيه باشد ضرر خواهد ديد

در موضوع تجزيه هر طيفي در داخل طرفدارش باشد  طيفش ضرر خواهد کرد. از بيرون که اسراييل است که خب وضعش مشخص است او دشمن است و به دنبال تجزيه عراق است. در داخل منافع طوايف در گروه تماميت ارضي عراق است . البته مسئله فدراليسم چيز ديگري است که در مسير قانون اساسي آمده  و اگر در مسير هم حرکت کند هيچ مشکلي بوجود نمي آورد و تماميت ارضي را مورد خطر قرار نمي دهد.

 

چرا ايران را متهم به دخالت در عراق مي کنند؟

من روشن عرض کنم . متولي پرونده امنيت عراق دولت عراق است .تمام جريان‌هاي سياسي مردمي بايد به دولت عراق کمک کنند هيچ کشوري از جمله جمهوري اسلامي ايران مسئول پرونده امنيت عراق نيست يا مسئول مبارزه با تروريسم نيست. آنچه که عرض کردم اين است عراق در چارچوب قوانين بين‌المللي اگر از هر کشوري تقاضاي کمک کند در بحث مبارزه با پديده مبارزه و با تروريست و ناامني بايد کمکش کرد چون تروريزم يک پديده خطرناک براي کل بشريت . سازمان ملل هم بايد کمک کند . پس ما مسئول پرونده  امنيت در عراق نيستيم .اما در چارچوب اينکه تروريزم الان يک خطر جدي است و دولت عراق هم  يک دولت  قانوني است  اگر از ايران درخواست کمک کند مصلحت  ايران و کشورهاي منطقه است که اين همکاري را داشته باشد يا کشورهاي ديگر منطقه در اين شرايط کمک داشته باشند. اينکه مي بينيد ايران را متهم به دخالت در عراق مي کنند اين يک چيز جديدي نيست شما ببينيد از اول تحولات اخير عراق (2003) که نگاه کنيد هروقت انتخابات مي خواهد برگزار شود ،‌هروقت پارلمان مي خواهد شکل بگيرد هروقت قانون اساسي مي خواهد شکل بگيرد مي گويند ايران دخالت کرد. جالب اين است که هرگاه مثلا گروههاي را در داخل اعلام مي کنند که اينها عامل منفي ايران هستند مردم همين ها را انتخاب مي کنند و به انها راي مي دهند.

ايران در شان خود نمي بيند از طيف خاصي حمايت کند

 مسئله دوم اين است که خيلي صريح بگويم آنچه که برداشت  از سياست جمهوري اسلامي ايران مي کنيم اين است که جمهوري اسلامي ايران  از شرايط دموکراسي و آرا مردم عراق حمايت مي کند نه از يک طيف خاصي . متهم کردن با واقعيت بحث ديگري است چون  ايران آمده است از اين رايي که مردم داده اند حمايت مي کند. الان هم حرف ايران اين است که از دولتي حمايت مي کند که مردم به او راي داده اند خوب مردم هم در قالب اين ليست هايي که در انتخابات بود راي داده اند. اينها هر دولتي را  تشکيل دهند مورد قبول جمهوري اسلامي ايران است.ظرف جمهوري اسلامي ايران وراي اين است که منتسب بشود که از يک جريان حمايت مي کند.

ايران امروز طي اين چند سال نشان داد تمام طيف‌هاي سياسي عراق از شيعه، سني ،کردها به دليل اعتمادي که داشتند هرکجا به مشکل خوردند آمدند داخل ايران و از ايران براي حل مشکلاتشان کمک خواستند و اين به دليل اين بود که به ايران اعتماد داشتند و  ايران از طيف خاصي حمايت نکرده و بخشي نگر نبوده است. حتي در پرونده امنيتي عراق، بغداد از ايران خواست که بياييد بنشينيد با آمريکايي ها و کمک کنيد تا امنيت عراق برقرار شود.  جمهوري اسلامي ايران نيز درخواست عراقي ها را اجابت کرد.  اما ايران براي امنيت عراق در آن زمان عمل کرد و امروز هم اگر چنين درخواستي شود بايد به کمک دولت و مردم عراق شتافت.

 

 

امروز حضور امريکا اشغالگري نيست بلکه حمايت از تروريسم است(آمريکا به دنبال انتقام گيري است)

دو مولفه بيش از ساير مولفه ها در چند سال اخير در ناامني عراق تاثير داشت که عرض کردم يکي اشغالگري و  ديگري بعث و تروريسم . امروز چه اتفاقي افتاده ؟ امروز حضور نظامي آمريکا اشغالگري نيست بلکه حمايت اشغالگر ديروز از اين جريان تروريستي است. پس تفاوتي نکرده است در نقش ديروز و امروز اين کشور . آمريکا در منطقه و عراق ناکام بوده و به دنبال انتقام گيري است . اين چيزي است که ما در طراحي و سناريوي جديد آمريکا مي بينيم.

در مسئله بعثي‌ها  اين گروه چند ويژگي دارند. بعثي ها در اينکه شرايط را برگردانند به گذشته يعني حکومت و حاکميت را ساقط کنند جدي هستند. تلاش هايي که تا حالا انجام دادند اين را نشان مي دهد وتجربه حکومت هم دارند. رابطه بعثي ها با کشورهاي عربي مرتجع رابطه حسنه است . با آمريکا هيچ مشکل ايدئولوژيک ندارند و  دراينکه عراق جديد در چارچوب انتخابات و دمکراسي شکل بگيرد به شدت مخالفند. اينها سازماندهي مي کنند و براي برهم زدن اوضاع عراق از هيچ چيزي ابايي ندارند.در ثبت بيشتر جنايت ‌ها اين‌ها بودند و  الان هم ادامه دارد. حتي يادم هست که در مقاطع اول که دولت صدام سقوط کرده بود و تروريزم هم جان مي گرفت بعثي ها بودند که در نقاب مجاهدين و در مقام مبارزه با اشغالگر شروع کردند به جذب گروههاي تروريستي و انها را وارد عراق مي کردند چون با نقاب بعث که در آن زمان نمي توانستند کاري بکنند. بعثي‌ها پشت پرده در تحريک شيعيان عليه اشغالگران نقش داشتند تا به آمريکايي ها اينگونه القا کنند که بهترين گزينه براي اشغالگران بعثي ها هستند. اما امروز اين دو يعني اشغالگر ديروز و بعثي به هم بسيار نزديک شده اند در تحولات اخير عراق. بعث با آمريکا مشکل ايدئولوژيک ندارد.

اشتباه استراتژيک آمريکا در عراق

اينکه آمريکا آمد به عراق در واقع به دنبال ساختن يک خاورميانه جديدي بود با يک پوشش جديد دموکراسي و رهبري مبارزه با تروريسم. ديگر نمي شد با ديکتاتور کار بکنند.  البته آمريکايي ها به زعم من يک اشتباه استراتژيک کردند و بجاي اينکه رژيم را بردارند ساختار نظامي و امنيتي را برداشتند. بهرحال افقي که مي ديدند افق خاورميانه جديد بود نه فقط عراق را و خب ناکام بودند.بنابراين اين همسوي با آمريکا را بعثي ها دارند صهيونيتسها هم دارند ارتجاع عرب نيز دارد. و اين موضوع جدي است. به باور من اين اتفاقي که در عراق افتاد فقط منحصر به اين کشور نيست و بايد همگان کمک کنند.

 

با رفتن مالکي مشکل بحران تحميلي پايان نمي يابد

به نظر من اگر اين اتفاق مي افتاد که با رفتن آقاي مالکي مشکلات امروز عراق قابل حل بود اين موضوع قابل توجه بود. ما امروز در عراق با يک پديده بيروني تحميلي در داخل مواجه هستيم. نمي شود گفت که ميشود تحولات داخلي را با نبود آقاي مالکي ارام کرد و بعد آن پديده خارجي به خودي خود از بين مي رود خيز من در اين موضوع ترديد دارم. از سوي ديگر نبايد تشکيل دولت عراق به طول بينجامد چون طولاني شدن اين موضوع فرصت دادن به دشمن است

منبع. فارس

 

 
 
 
ارسال کننده
ایمیل
متن
 



جهت عضويت در کانال های خبري سلام لردگان روی تصاویر کليک کنيد
پیوند
سايت رهبري

دولت

مجلس